ثبت امتیاز

حامد روشن چشم

کارشناس مسائل ترکیه

بحران سوریه / وزیر امور خارجه ترکیه در دیدار با همتای روسی خود بر همکاری دو جانبه پیرامون بحران سوریه تاکید کرد.

اشاره 

شکل گیری بحران سوریه بیانگر روند تاریخی در منطقه خاورمیانه است که بر اساس عملکرد متناقض نیروهای اجتماعی و مناسبات قدرت منطقه ای ساخته شده است. به عبارت بهتر، دو محور اصلی در خصوص معضل سوریه که ابتدا ناشی از روند تاریخی-اجتماعی در سطح فرو ملی بوده و سپس عملکرد بازیگران منطقه ای برای کسب هژمونی در سطح منطقه ای است.

مقدمه 

سوریه به لحاظ ساختار اجتماعی از نوعی تناقض و تنش تاریخی برخوردار است. این ساختار تنش آلوده در یک سطح وسیع نیز در کل خاورمیانه اسپری شده است. به گونه ای که موضوع سوریه جدای از روند کلی منطقه خاورمیانه نیست. لذا، شناخت رویکرد و بازیگران منطقه ای در بحران سوریه به خصوص نقش ترکیه در این کشور بر همین بستر تنش آلود بستگی دارد.

به طور کلی، منطقه خاورمیانه از دو شاخص اصلی که باعث شکل گیری و تدوام تاریخی تنش و خشونت شده است رنج می برد. ابتدا اینکه ساختار اجتماعی این منطقه دارای دو شکاف در سطح مذهبی و قومی هست. بدین صورت که این دو شکاف به صورت متقاطع بوده و باعث شده است که به دو شکل مضاعف و تضعیف کننده بر تحولات و خشونت ها در این منطقه به خصوص سوریه اثر گذار باشد.

دوم اینکه رقابت های منطقه ای برای هژمونی در راستای قدرت های منطقه می تواند از جهات مختلف بر این شکاف ها اثرگذاشته و جهت آن را تعیین کند. ترکیه نیز در این خصوص بر اساس زیربنای تاریخی خود عملکرده و سعی دارد در بازی خشونت منطقه ای بر هژمونی خود بیافزاید.

کل این رخدادها را می توان در روند کلی و تاریخی منطقه با چاشنی دولت های مستقر برای کسب هژمونی مورد تحلیل قرار داد. برای این منظور بایستی یک نوع تلفیق نظری بین رویکردهای واقع گرایی و هستی شناختی هویتی را در ارتباط بین سطح جامعه شناختی و روابط منطقه ای ایجاد کرد که در ادامه ابتدا به این تلفیق نظری توجه کرده و سپس دو شاخص اصلی را در ارتباط با نقش ترکیه در سوریه و بحران سوریه مورد تحلیل قرار داده می شود.

چارچوب نظری 

نظریه واقع گرایی براساس فرضیه تامین حداکثر امنیت در یک رابطه متقابل تاکید دارد. این دیدگاه بازیگران عرصه منطقه ای را به صورت کنشگران مستقلی در نظر می گیرد که برای بقاء در یک ساختار آنارشیک در تلاش هستند تا امنیت خود را حداکثر و کاهش تهدیدات را به وجود آورند. بدون تردید کسب هژمونی و قدرت منطقه ای یکی از پیشنیازهای مهم برای تامین امنیت و خودیاری در خاورمیانه ی پرتلاطم است.

بنابراین، رویکرد واقع گرایی با بهره گیری از ظرفیت های قدرت سخت به خصوص قدرت نظامی به دنبال نقش هژمونیک و بازدارندگی در محیطی تهدیدزا و متغییر است. از طرفی دیگر، استقلال بازیگران منطقه ای یعنی همان دولت های  تحت تاثیر محیط اجتماعی و جامعه خود هستند. به عبارتی، استقرار دولت نیازمند طی فرآیند و پویش های اجتماعی فروملی است تا در نهایت به عنوان یک دولت مستقر در سطح منطقه ای تبدیل به بازیگر شود.

ترکیب این دو رویکرد براساس شاخص های خاورمیانه یک نگاه نظری معناداری را به صورت روند تاریخی به نمایش می گذارد. بدین صورت که ریشه های اجتماعی بر اساس شکاف های موجود مذهبی و قومی نوعی ناامنی هستی شناختی را به نیروهای اجتماعی تزریق می کند که جهت تضمین موجودیت خود برای کسب قدرت متمرکز یعنی دولت تلاشی خصمانه و توام با خشونت داشته باشند.

همین تلاش برای تامین امنیت هستی شناختی نمود خود را در سطح ملی و شکل گیری دولت -ملت نیز نشان می دهد. رقابت بین دولت ها برای کسب حداکثر امنیت خود که به وضوح از نیروهای اجتماعی و روند تاریخی صورت پذیرفته است به شکل رقابت منطقه ای تصویر سازی می شود.

بنابراین، تلفیق نظری، روی این گذاره تاکید دارد که “بستر رقابتی موجود جهت حفظ هویت مذهبی و قومی باعث ساختاربندی دولتی می گردد که جهت تامین امنیت هستی شناختی در تقابل منطقه ای با دیگر کشورها قرار می گیرد”. این نظریه، دو شاخص روند تاریخی نیروهای اجتماعی و رقابت هژمونیک منطقه ای را در بر می گیرد که در ذیل به آنان پرداخته می شود.

الف- روند اجتماعی: روند اجتماعی در ساختار جمعیتی و جامعه سوریه و ترکیه دارای نوعی پویش معنادار است. هر دو کشور به لحاظ مذهبی و قومی در بستر تحریک پذیری هستند که جزء تهدیدات تمامیت ارضی آنان محسوب می شود. ساختار قومی-مذهبی فعال باعث شده تا بین گروه های اسلام گرایی شیعی /سنی و قومیت عرب/کرد همینطور ترک/کرد شکاف تنش زایی ایجاد شود که این خود را در تشکیل دولت ملی به خوبی نشان می دهد.

هر دو کشور دارای اقلیت های دینی هستند که در صورت نبود دولت فرا مذهبی-قومی یا همان دولت مدرن دموکراتیک با معضلات داخلی عدیده ای روبرو می شوند. این تنش در سوریه به صورت رقابت شیعی که اقلیت مذهبی بوده با سنی های تندرو نشان می دهد و به همین ترتیب در ترکیه بین کردها با نسبت جمعیتی 25درصد در برابر قومیت ترکی وجود دارد. بنابراین، هردو کشور دارای آسیب پذیری های اجتماعی خاص خود هستند که به خوبی در مناسبات منطقه ای دیده می شود. این یک روند تاریخی در کل خاورمیانه بوده و به صورت جزئی در روابط بین ترکیه و سوریه نیز وجود دارد.

ب- مناسبات هژمونیک منطقه ای: بر اساس سنتز نظری صورت گرفته رقابت بین واحدهای دولت ملی از سطح نیروهای اجتماعی این دولت ها آغاز شده و در قالب منازعات یا همکاری های منطقه ای خود را نشان می دهد. ترکیه و سوریه بر مبنای دو نوع ساختار اجتماعی متناقض با یکدیگر قرار دارند و هرکدام از نیروهای اجتماعی که اکنون در هر یک از دولت ها مستقر هستند، نشانی از روند رقابت تاریخی خاورمیانه به شمار می روند.

لذا، روابط منطقه ای بین ترکیه و سوریه برای حفظ امنیت و هژمونی منطقه ای و بین المللی است. در سوریه اسلامگرایان علوی در مسند قدرت بوده اما در ترکیه اسلامگرایان سنی مدرن هستند که بر پایه های توسعه قرار گرفتند. هر دو کشور نیز برای تضعیف این رقابت تاریخی از قدرت نظامی و اجتماعی خود بهره می برند. لذا، عرصه کنونی هژمونیک منطقه ای به صورت تنش اجتماعی- نظامی و تقویت گروه های رقیب اجتماعی داخلی توسط طرف مقابل مورد بهره برداری قرار می گیرد.

نتیجه گیری

براساس داده های موجود و روند شناسی جریانات سیاسی فروملی ترکیه و سوریه همین طور ساختار مناسبات منطقه ای که بر اساس رقابت هژمونیک بین ترکیه و سوریه قرار دارد، این دو کشور در تخاصم  و متقابل واقع شدند. لذا، همکاری ترکیه با قدرت فرامنطقه ای در خصوص بحران سوریه در راستای تضعیف هر چه بیشتر این کشور به خصوص رقابت درون ساختار قومی-مذهبی آنان است تا نقش نیروهای اجتماعی اسلامگرای سنی تندرو برجسته شده و تداوم جنگ داخلی برای ضعیف شدن منطقه ای کشور جهت تسلط حفظ شود.

به همین ترتیب سوریه نیز با تقویت نیروهای اجتماعی کرد به دنبال افزایش آسیب پذیری دولت عدالت و توسعه در ترکیه است تا زمینه سازی افول و تغییر قدرت را برای افزایش نقش هژمونیک خود در ترکیه به سرانجام برساند. در نتیجه این مناسبات رفتاری زیربنای مبتنی بر تاریخ رقابت و استیلا دارد.

پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.