
دکتر سید محمد عیسی نژاد
کارشناس مسائل بین المللی
24 آذر 1401
به نظر می رسد تحرکات دیپلماتیک اخیر کشورهای پیرامونی ایران، به منظور تاسیس یک هاب گازی جدید و جایگزینی روسیه در بازار انرژی اروپا باشد.
همزمان با سفر رجبطیباردوغان، رئیسجمهور و مولود چاووشاوغلو، وزیر امور خارجه ترکیه به ترکمنستان و اجلاس سه جانبه آوازه با حضور ترکیه، ترکمنستان و آذربایجان، و پس از سفر اخیر هیاتی از دومای روسیه به ترکیه و دیدار رئیس دوما و هیات همراه روسی با مصطفی شنتوپ و رجب طیب اردوغان، حال مصطفی شنتوپ، رئیس مجلس ترکیه به همراه چند نفر از نمایندگان احزاب مختلف کشور به دوحه، پایتخت قطر سفر کرد.
اعلام شده است که رئیس مجلس ترکیه این سفر رسمی را به دعوت حسن بن عبدالله الغانم، رئیس مجلس شورای قطر انجام میدهد. باری هواپیمای حامل شنتوپ و هیات همراه او روز چهارشنبه ۱۴ دسامبر (۲۳آذر) از فرودگاه اسنبوغای آنکارا به مقصد دوحه پرواز کرد.
به نظر می رسد دیدارهای فشرده مسئولین ترکیه با ترکمنستان، آذربایجان، روسیه و قطر در این برهه زمانی تصادفی نبوده و در راستای برداشتن گام های عملی برای تبدیل کردن بندر اسکندرون ترکیه به هاب گازی اوراسیا است. روسیه و قطر جزو سه کشور نخست دارنده ذخایر گازی جهان هستند و آذربایجان علاوه بر داشتن منابع گازی و تعریف خود به عنوان شریک قابل اعتماد اروپا در حوزه انرژی، نقش میانجی و ترانزیتی در انتقال انرژی آسیای مرکزی به ترکیه و از آنجا به بازارهای تشنه اروپائی دارد.
در این بین، همه چیز خوب به نظر می رسد ترکیه که در آخرین نشست سران تفاهم آستانه در تهران، تغییر موازنه در روابط مسکو و آنکارا را به رخ کشید و به آزاردهنده ترین شکل ممکن به پوتین یادآور شد که دیگر باید منتظر بماند و حرکات عصبی اش را نتواند از دید عکاسان پنهان کند و نهایتا با حرکاتی متناقض به اردوغان لبخند بزند و دستش را بفشرد.
اکنون ترکیه ای است که می تواند روسیه پسا جنگ اوکراین را به تعامل توام با کرنش وادارد و قطری که به لحاظ فکری همسو با اردوغان اخوانی است و موجودیت و استقلالش را مدیون ترکیه می بیند را به تصمیم سازی وا دارد و آذربایجان، طرف پیروز قاطع جنگ ۴۴ روزه، در روز پیروزی تنها یک میهمان ویژه داشت که با هواپیمای اهدائی قطر از آنکارا آمده بود.
در آن سفر علاوه بر اردوغان، سربازان ویژه ترکیه ای که به لحاظ شمار دقیقا برابر با تعداد شهدای آذربایجان در ظفر اکبر بودند، نیز به باکو آمده بودند، تا این پیام را برسانند که در نبرد بعدی هم پشت و پناه باکو خواهند بود و جای خالی رفتگان را پر خواهند کرد.
ترکیه در قزاقستان پساکودتا نیز توانسته جای پایش را محکم کند، اکنون علاوه بر ازبکستان که باثبات ترین و متمایزترین کشور منطقه است با قزاقستان که بزرگ ترین و ثروتمندترین کشور آسیای مرکزی است، نیز روابط خوبی دارد. وقتی این دو لوکوموتیو منطقه به جان آنکارا حرکت کنند جای تعجب نیست که قرقیزستان و تاجیکستان هم بخواهند از قافله عقب نمانند.

این اوضاع موجب تحولات پی در پی در سازمان کشورهای ترک می شود، همان نهادی که ترکیه پس از سرخوردگی از پذیرش عضویت در اتحادیه اروپا تاسیس کرد و با ذهنیت عمق استراتژیک احمد داوداوغلو مطابقت نسبی داشت. نهادی که از یک انفعال، به تشکیلات به روزانه ریشسفیدان آبای اوغوز رسید و از آن به هیبت یک سازوکار اقتصادی- اجتماعی و ای چه بسا نظامی در می آید.
همان نهادی که مدام از کمکاری ترکمنستان در آن و انزواطلبی که سیاست کلانش بود، گله می شد، اکنون در حال پوست اندازی است. حتی معدود سردمداران و حلقه تنگ نخبگان نومنکلاتوری اندرکاران کردند که اقتضای زمان چیست؟
پوتین گرچه تمامیتخواهی استالین را در عمق وجود دارد، اما به مترسکی از تبار تبارهای سرخ و سفید کرملین می ماند و دیگر ترکمنستان مجبور نیست جانب احتیاط را در پیش گیرد.
اکنون ترکمنستان در ترکمن باشی چله خود را شکست و به دنبال نمایش استقلال خود در برابر مسکو است، مسکونی که دیگر صاحب ارتش سرخ نیست، بلکه صاحب ارتشی زردروی است که ضعف بخش متعارفش در اوکراین و عقبه و پشتیبانی اش در میان مردم آشکار شده و زرادخانه خالی و فرماندهانبی بنیه ای که دشمنان اهل سازش روسیه را از گرجستان تا فنلاند، به ابراز خشم فروخورده وسوسه می کند. ترکمنستان تلاش دارد راه آذربایجان را در پیش گیرد و در برابر مسکو عصیان کند، با این تفاوت که این عصیان برای عشقآباد هزینه ای نخواهد داشت.
اکنون بهترین فرصت است که جای خالی روسیه را در بازار گازی اروپا پر کرد، اگر به تنهایی نمی شود با کمک آذربایجان و ترکیه. کشورهائی که در مسیر منابع گازی ترکمنستان به اروپا هستند و دست بر قضا ترک زبان و دارای نیای مشترک با ترکمن ها هستند.
قطر نیز که بزرگ ترین ناوگان دریایی صادرات گاز مایع جهان را در اختیار دارد، به دنبال احداث خط لوله ای به عراق و از آنجا به ترکیه است و می خواهد با کمک آنکارا از فشارهای سعایت و حسادت برادران عرب، ایجاد یک کریدور پایدار انرژی به اروپا جان سالم به در برد و ترکیه ای که تنها به لطف دانستن قدر موقعیت جغرافیایی و ضروریات تاریخی اش دارد به هاب گازی جهان تبدیل می شود تا سلاح قدرتمند گازی در برابر اروپا را از انحصار مسکو خارج کند و در این بین روسیه که قافیه را باخته، جز تلاش برای سهم خواهی چه می تواند بکند؟
اکنون نهادهای اطلاعاتی روسیه دریافته اند که آغاز جنگ در اوکراین چقدر اشتباه بوده و یک حرکت اشتباه دیگر چون تخاصم با ترکیه می تواند زمینه را برای دومین فروپاشی قلمروی گسترده بزرگ ترین کشور جهان که به شکل فدراسیون سازماندهی شده مهیا سازد.
مردم، اقتصاد، نخبگان و طراحان راهبرد نظامی روسیه هنوز نتوانستهاند خود را با فروپاشی پیشین و پایان عصر شوراها هماهنگ کنند و پوتین در تمامی این سال مدام می گفت هر کس از احیای شوروی سخن بگوید، مغز ندارد، اما بر قلب های هموطنانش توجه می کرد و بر موج احیای قدرت بزرگ اوراسیایی که امثال دوگین دست و پا کرده بودند، سوار می شد.
روسیه کشوری بری است و شاید به همین دلیل آنها نمی دانستند که موج هر چه قدر هم بالاتر رود، باز می ریزد و اتفاقا بدتر می ریزد. آغاز عملیات ویژه در اوکراین خط شکست موج پوتین و قدرت متورم آن بود. امری که از ژاپن تا فنلاند همه همسایگان آسیب دیده روسیه را خوشحال می کند.
در این بین تنها یک تکه پازل هست که غایب است و غیبتش دل هر ایرانی را به درد می آورد، کیست که نداند ایران دارای دومین ذخایر گازی بزرگ جهان است و با هر سه کشور ترکیه، آذربایجان و ترکمنستان مرز زمینی گسترده دارد؟
کیست که نداند ایران با قطر هم همسایه است و حتی میدان گازی مشترک با دوحه دارد؟ کیست که نداند بخش مرکزی دریای خزر بسیارعمیق است و ایجاد خطوط انتقال انرژی چه تبعات زیست محیطی می تواند در پی داشته باشد؟ چرا نباید این خط انتقال از مسیر آسان ایران نگذرد و از ظرفیت های ایران استفاده نشود؟
ایران که همین روزها در سفر جبار چین به ریاض، تمامیت ارضی اش توسط قدرتی شرقی که قرار بود متحد راهبردی مان شود، تهدید شد، اکنون نیز آنقدر درگیر دعواهای بی اهمیت و کم اهمیت و بل تصنعی شده است، که از حذف شدن در بازی کریدورها بی خبر است و برخلاف نقش تاریخی و هویت جغرافیایی خود مبدل به کشوری منزوی می شود.
کنار گذاشته شدن از ابتکار یک کمربند، یک جاده، ایران درگیر تغییر اقلیم و قلت آب را دچار بحرانی مضاعف خواهد کرد. هنوز هم جای جای ایران پر از کاروانسراهای شاه عباسی است و مردمان بومی بر منزلگاه کاروان ها سکنی گزیده اند.
چگونه باید به مبدل شدن ترکیه به هاب گازی اوراسیا و جایگزینی همسایگان شمالی و جنوبی مان با روسیه در بازار گازی اروپا بنگریم و از حذف شدن از جاده ابریشم بگذریم.گویا روح تاریخ، مام میهن را آبستن حسرت کرده است و سهم وطن دوستان نظاره به پوچی عمر در انزوا و فرصت های بربادرفته است.
نباید و نمی توان آنکارا، باکو، عشقآباد و دوحه را به دلیل توجه به منافع ملی شان شماتت کرد، آنها به وظیفه ذاتی خود عمل کرده اند، بلکه باید کوشید اگر تحریم های بین المللی و مشکلات ریز و درشت داخلی دست و پای مان را بسته، لااقل مثل روسیه از این خوان از کف رفته سهم خواهی کنیم.
باید از سم غوطه وری در گذشته و تکرار کلیشه های بی ضرر و البته بی خاصیت عبور کنیم، هنوز تهران پر است از کارشناسان سیاست خارجی که آذربایجان را به دلیل سپردن امور استخراج نفتش به کنسرسیومی بین المللی در دهه هفتاد شمسی شماتت می کنند، اما توافق امروز کویت و عربستان سعودی بر سر میدان آرش را با سکوت نظاره می کنند، شاید به این بهانه که زبان انگلیسی نمی دانند و از سیر حوادث به دورند.
اما با کنار گذاشته شدن از پروژه های کلان جایگزینی روسیه در بازار گازی اروپا چه توجیهی جور در می آید؟ آیا این هم امری حاشیه ای قلمداد می شود. مگر در هر قرن چند بار از این پنجره های طلایی گشوده می شود؟ مگر اکنون بهترین فرصت برای جبران شکست در خط لوله صلح و صادرات انرژی به حوزه شبه قاره هندوستان نیست؟
هنوز هم موزه های اردبیل، تبریز، تهران و اصفهان پر است از ظروف چینی سلطنتی که امپراطور چین به پاس پاسداری از مسیر و کاروان های چینی در جاده ابریشم به شاه عباس صفوی پیشکش کرده بود، ظروفی که کارشناسان موزه با حسرت می گویند بخش اعظم شان غارت شده و در موزه های روسیه نگهداری می شوند.