
دکتر رضا صولت
کارشناس مسائل ترکیه
29 آبان 1402
دلایل اهمیت غزه برای ترکیه
در ساختار سیاسی ،هویتی و اجتماعی ترکیه غزه اهمیت خاص و حیثیتی حتی برای افکار عمومی ترکیه دارد دلیل این امر ریشه در حوادث و سوانح تاریخی ترکیه و البته امپراتوری عثمانی دارد. برای فهم بیشتر ، و چرایی اهمیت تحولات غزه ، موضوع را در چهار سطح مورد بررسی قرار می دهیم :
۱. سطح داخلي: در فاصله جنگ جهاني نخست در سالهاي ۱۹۱۵ـ ۱۹۱۶ امپرتوري عثماني در نبرد زميني و دريايي دشوار با مؤتلفيني بود كه ميكوشيدند با بهدست آوردن تنگههاي استانبول و چاناك قلعه پايتخت را فتح وكنترل امپراتوري رابهدست بگيرند. دراينميان، بسياري از ملتهاي مختلف موجود در امپراتوري بهويژه فلسطينيهايي بودند كه با پيمودن ۲۵۰۰ كيلومترخودرا به ميدانهاي جنگ رساندند وهرگز به خانههاي خود بازنگشتند. اين تصويري است كه در ذهن يك ترك نقش بسته است. درذهنيت يك ترك ازيك فلسطيني تصوير برادري است كه در روزهاي سخت به ياري اورفته بود وازاينرو كمك به وي درآنِ اضطرار امري واجب بهشمار ميرود؛ زيرا تمايزي به نام عرب با ترك وجود ندارد. اگر به جايگاه جنگ چاناك قلعه و قداستي كه براي تركيه دارد نگاه کنیم متوجه ميشويم كه چرا درطول تاريخ جمهوريت تركيه هرچند حكومت سياست خاورميانهاي نداشته و نسبت به حوادث اين منطقه و حتي سرزمينهاي پيشين خود مسكوت مانده است، اما همواره حس همدلي و همذاتپنداري با مردم فلسطين در ميان ملت ترك موج زده است. اين واقعيتي انكارناپذير است؛ زيرا چنانكه گفتيم فلسطين و فلسطيني يكي از مؤلفههاي سازنده هويت جمعي تركيه است. اعتراضات مردم در شهرهاي مختلف در قالب راهپيمايي و سر دادن شعار، به پرواز درآوردن بادبادكهاي اعتراض، جمعآوري كمكهاي بشردوستانه و يا حمايت و اطلاعرساني اينترنتي و پايبندي به عزاي عمومي و حتي يادآوري شهداي چاناك قلعه همگي دلالتهايي بر اين امر هستند. ازسويديگر، در شرايط كنوني كه تركيه درگير بحران سوريه است، برخي معتقدند دليل طرح بحث غزه در شرايط كنوني به حاشيه راندن مسائل ديگر است اما در شرايطي كه مباحث مهمي در كشورهاي همسايه تركيه در جريان است صرف طرح همين بحث نشاندهنده عدم آشنايي با ساختار فكري و هويتي تركيه و سامان حاكم بر حزب عدالت و توسعه است.
دراينخصوص، وقتي كتاب خاطرات تئودور هرتزل را ورق ميزنيم، به صفحاتي ميرسيم كه به دنبال اصرار نماينده هرتزل به سلطان عبدالحميد دوم براي فروش بخشي از خاك فلسطين به رژيم صهيونيستي، سلطان عبدالحميد پاسخي درخور ميدهد: «اگر آقاي هرتزل ( هرزل) به اندازهاي كه دوست من هست، دوست شما نيز ميباشد به او توصيه كنيد كه ديگر وارد اين بحث نشود. من نميتوانم حتي يك وجب از خاك سرزمينم را به شما بفروشم؛ زيرا اين خاك متعلق به من نيست متعلق به مردم من است. مردم من اين امپراتوري را با جنگيدن براي آن، ريختن خونشان بهدست آوردند و با خونشان آن را بارور كردند. ما پيش از اينكه اجازه دهيم يك وجب از آن از ما گرفته شود دوباره آن را با خونمان پوشيده خواهيم كرد… امپراتوري عثماني نه به من كه به مردم من تعلق دارد و من نميتوانم هيچ تكهاي از آن را جدا كنم. بگذاريد يهوديان ميلياردها دلارشان را حفظ كنند. اگر زماني امپراتوري من تقسيم شود ممكن است آنها فلسطين را مفت بهدست آوردند ولي تنها جسد ما را ميتوانيد تقسيم كنيد…».
۲. در سطح منطقهاي: نگاه تركيه به فلسطين در چهارچوب سياست خاورميانهاي اين كشور قابل ارزيابي است. سياست خارجي تركيه از سال ۲۰۰۲ تاكنون كه حزب عدالت و توسعه در اين كشور به قدرت رسيد، تغييرات زيادي داشته است. يكي از بارزترين جنبههاي تغيير اين سياست خارجي نگاه به شرق و سياست خاورميانهاي تا سال ۲۰۱۶ و سپس سیاست تورانی بود كه تركيه درپيش گرفته است. اين نخستينبار در تاريخ يك حكومت در جمهوري تركيه بهشمار ميرود كه حكومتي از انزواگرايي خودخوانده خاورميانهاي خارج شده و نسبت به منطقه سياستي مشخص تعريف كرده باشد؛ بهنحويكه توجه تركيه را تنها به بحرانهاي منطقهاي و نزديك محدود نميكند. دراينميان، مسئله فلسطين يكي از مسائل مهم در دستور كار سياست خارجي تركيه قرار دارد. بهطوريكه تركيهاي كه تا پيش از اين صرفاً فلسطين را بهرسميت ميشناخت بهويژه از سال ۲۰۰۶ به بعد روابط اقتصادي، تجاري، سياسي و نظامي با غزه برقرار كرده است. اين كشور ، هویت و سياست ترکی-اسلامی براي خود تعريف كرده است، و در راستاي ادعايي كه براي رهبري جهان اسلام دارد تلاش كرده با استفاده از خلأ عمدهاي كه اعراب در حمايت از فلسطين دارند بدون توجه به ساير كنشگران حاضر در عرصه بهعنوان كشوري سني و غيرعرب به حمايت از فلسطين بپردازد.بنابراین فلسطین بخش مهمی از هویت سیاست خارجی ترکیه است.
۳. در سطح سيستمي: توجه تركيه به مسئله فلسطين و حمايت از آن صرفاً در قالب سياست خاورميانهاي آنها ارزيابي نميشود. در اينجا سياست خاورميانهاي تركيه بخشي از استراتژي كلان آنكارا بهعنوان قدرتي مركزي و نيز در برابر اتحاديه اروپا بهشمار ميرود. رهنامه احمد داود اوغلو تحت عنوان عمق استراتژيك تركيه در عرصه سياست خارجي ، با بازخواني جديدي از عمق تاريخي و جغرافيایي این کشور در منطقه، آنکارا را قدرتي مركزي معرفي ميكند كه نبايد خود را به ارتباط با آمريكا و اتحاديه اروپا محدود كند بلكه بايد با علم به ويژگيهاي خاص خود بهعنوان قدرتي مركزي ، در تمامي مناطق پيرامون خود چون بالكان، آسياي مركزي و قفقاز، اروپا، خاورميانه و غيره به ايفاي نقش راهبردي بپردازد. ازسويديگر، همزمان با رويكار آمدن حزب عدالت و توسعه، مفاهيم جديدي در ارتباط با سياست خارجي تركيه چون شيفتمحوري، نگاه به شرق و دوري از غرب ،هویت اسلامی و ترکی مطرح شد. به نظر می رسید كه تركيه با توجه به سردي روابطش با اتحاديه اروپا ، ديگر خواهان عضويت در اتحاديه اروپا نيست و ميكوشد در راستاي سياست هویتی ترکی-اسلامی ، کشورهای همجوار بهويژه فلسطین را تحت نفوذ قرار داده و در آنجا به ايفاي نقش بپردازد. البته ممکن است اين رويكرد جديد تركيه، سياست جديد آنكارا براي كسب امتيازات جديد از اتحاديه اروپا و تسريع د ر نزدیکی ترکیه به اتحادیه لروپا باشد.
به زعم نگارنده ، اهميت غزه براي تركيه در سطح داخلي بيش از هرچيز مسئلهاي هويتي است چرا که اساسا هم در قالب فکری رويكرد مليگرايانه آتاتورک ها و هم در استراتژی ترکی -اسلامی اردوغان قابل تبیین است . در سطح منطقهاي نيز رويكرد تركيه به غزه ، عملگرايانه و در راستاي منافع ملي اين كشور و تبديل شدن به هژمون منطقهاي است كه البته با سياست ترکیبی ترکی – اسلامی تركيه براي نفوذ در سرزمينهاي ازدسترفته امپراتوري پيشين و ساخت هویت اجتماعی ترکی نيز همخواني دارد. در سطح سيستمي نيز رويكرد حزب عدالت و توسعه به غزه بخشي از سياست كلان و راهبردي اين كشور در راستاي ايفاي نقش بهعنوان قدرت مركزي، خروج از يكجانبهگرايي و ايجاد توازن در سياستهاي غربگرايانه و شرقگرايانه آنهاست. اين رويكرد نيز بخشي از اصل چندجانبهگرايي در سياست خارجي جديد تركيه برمبناي رهنامه عمق استراتژيك است و بهنظر نميرسد حتي بعد از داوود اوغلو که زمانی از وی بعنوان معمار سیاست خارجی ترکیه نوین ، مولود چاووش اوغلو و هاکان فیدان تغيير چنداني در آن داده باشد چرا که اساسا تغییری را نیز انجام نداده است .
۴)مدیترانه و طرح وطن آبی: دریای مدیترانه به دو حوزه شرقی و غربی تقسیم شده است. منطقه مدیترانه شرقی به دلیل برخورداری از شرایط استراتژیک، موقعیت مهم جغرافیایی و منابع انرژی، به عنوان منطقه ویژه ای در نظر گرفته شده که در طول یک سال گذشته مناقشه قدرت را در سطح منطقه غرب آسیا ایجاد کرده است.
دلیل برخورداری از این موقعیت مهم ژئواستراتژیک و ژئوپلتیک برای این حوزه، مجاورت دریای مدیترانه با سه قاره و نزدیکی با یونان، سوریه، لبنان، مصر، فلسطین اشغالی و خصوصا ترکیه و همچنین قرار گرفتن جزیره قبرس در قلب این منطقه که از منابع عظیم نفتی، گازی و هیدروکربن برخوردار است، به محل تقابلی برای رویکردهای سیاسی و امنیتی کشورهای قدرتمند منطقه ای و فرا منطقه ای تبدیل شده است.
ترکیه در راستای استراتژی وطن آبی و باهدف تبدیل شدن به امپراطور دریایی و کسب هاب و ترمینال انرژی به غزه نیز به مانند لیبی در دریای مدیترانه شرقی، در چارچوب ترکیبی از قدرت نرم، قدرت سخت و همچنین رقابت در چارچوب ژئوپلیتیک تاریخی و فرهنگی نگاه میکند . ایجاد کمربند امنیتی در محیط پیرامونی ترکیه برای ترکیه بازنمایی استراتژی در تاریخ است که کاتالیزوری برای دسترسی ترکیه به شمال آفریقا و همچنین سواحل مدیترانه در غزه ، تجارت خارجی موازنه مثبت برای آنکارا در این منطقه، خاورمیانه و کشورهای ساحلی مدیترانه بوجود می آورد.
ترکیه با سیاست خارجی پراکتیو خود، دیپلماسی در دریاها را نیز به پشتوانه سیستم ایجاد محیط امنیتی در محیط پیرامونی خود به باز تولیدهای استراتژی های خود افزوده است، بنابراین موضوع مدیترانه شرقی در غزه علاوه بر ژئوپلیتیک در سیستمهای فردی، بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای باید تجزیه و تحلیل شود.
اتصال دریای سیاه و اهمیت بخشی به پروژهایی نظیر «یک جاده – یک کمربند»، ترانس اروسیا، تاناپ و خط لوله باکو، تفلیس و جیهان و اهمیت فوق العاده اتصال «تووز» از دریای سیاه به مدیترانه در صورت ترمینال شدن نفت و گاز در ترکیه تحولی عظیم برای این کشور به همراه دارد.
ترکیه که نگاهی حیثیتی و ژئوپلیتیک معنایی به جنگ قره باغ و غزه دارد، در چارچوب فهم ژئوپلیتیک جدید که متاثر از سقوط صدام حسین می باشد، نگاهی در حدفاصل رئالیسم و لیبرالیسم به مدیترانه شرقی دارد.
اساسا نگاه ترکیه به مدیترانه از سال ۲۰۱۱ به یک راهبرد آینده نگرانه تبدیل شده که این بار اردوغان نه با رفتارهای حزبی بلکه با تکیه بر ضرورت بخشی به استراتژی جمهوری خواهان در کنار استراتژی های عدالت و توسعه بصورت تلفیقی در حال برنامه ریزی بر ماحصل نتایج مدیترانه شرقی می باشد.حال آنکه ترکیه رقابت سخت و دشواری با رژیم اشغالگر قدس برای کسب ترمینال انرژی دارد،بطوریکه منظور اردوغان از قرن ترکیه که به شعار محوی وی در انتخابات ریاست جمهوری تبدیل شده بود تاکید روی طرح وطن آبی و انگاره های آن در دریای سیاه ،دریای مدیترانه و اتصال کریدورها به این محورهاست که غزه بخشی از این ژئوپلتیک را شامل می شود.